توضیحات
خلاصهی کتاب:
داستان کتاب کنت مونت کریستو (The Count of Monte Cristo) از این قرار است که ادموند دانتس، دریانوردی زندانی و مسافری مرموز با چندین چهره، میخواهد با ثروتهای افسانهوار خود طبقهٔ اشراف پاریس را به هم بریزد. دانتس در ۱۸۱۵، در روز ازدواجش، به اتهام دروغین طرفداری از ناپلئون در بندر مارسی زندانی میشود و بر اثر بدخواهی رقیب عشقیاش، فرنان و رقیب تجاریاش، دانگلار، ۱۴ سال در زندان میماند. این واقعه به نفع مقاصد سیاسی یک قاضی جوان و جاهطلب به نام ویلفور است که در زندانیشدن او دست دارد. درسیاهچال پس از چندین سال از زندانیشدنش، متوجه میشود که زندانی دیگری مشغول حفاری جهت فرارکردن از زندان است. سرانجام او نیز مشغول به کار میشود و متوجه میشود که او «آبهفاریا» یک کشیش و دانشمند ایتالیایی است. آبهفاریا، نقشه گنج سرشار جزیرهٔ مونتکریستو را در اختیار او میگذارد؛ ولی قبل از اینکه بتوانند نقشهٔ فرار خود را نهایی کنند اتفاق دیگری رخ میدهد.
قسمتی از کتاب:
“Life is a storm, my young friend. You will bask in the sunlight one moment, be shattered on the rocks the next. What makes you a man is what you do when that storm comes. You must look into that storm and shout as you did in Rome. Do your worst, for I will do mine! Then the fates will know you as we know you”
دربارهی نویسنده:
الکساندر دوما یکی از مشهورترین رماننویسهای فرانسه است که در سال ۱۸۰۲ در ویلرکوترت به دنیا آمد. او پسر یکی از ژنرالهای فرانسه بود. دوما جزئیات انقلاب کبیر فرانسه را از دهان پدرش شنید و بعدها در رمانهای خود صحنههای مهیج آن را به تصویر کشید. همچنین براساس اسناد و مدارک بسیاری که تهیه کرده بود رمانهایی نوشت که زمینهٔ همهٔ آنها تاریخ فرانسه است. الکساندر هنگامیکه بیش از بیست فرانک پول نداشت به پاریس رفت و سرانجام ذوق نویسندگی، او را به نوشتن داستانهای کوتاه کشاند و بهتدریج از راه نوشتن، زندگی باشکوهی برای خود ترتیب داد. وی برای بهدستآوردن موضوعهای تازه، بسیار سفر کرد. ولی در سالهای پایانی عمر، تماشاخانهای ساخت و تمام پسانداز خود را بر سر این کار گذاشت. الکساندر دوما سرانجام در سال ۱۸۷۰ درگذشت. رمان کنتِ مونت کریستو یکی از جهانیترین آثار اوست.