توضیحات
خلاصهی کتاب:
روایت عشقی بین زنی بهنام «آنا» و مرد جوانی بهنام «کنت ورونسکی» هستهی اصلی کتاب صوتی آناکارنینا را تشکیل میدهد. آنا زنی اشرافزاده است که با همسر و فرزندش در سنپترزبورگ زندگی میکند. برادرش «استپان آرکادیچ» و همسرش «داریا الکساندرونا» که ساکن مسکو هستند به مشکلی جدی برمیخورند. داریا نامهای به خواهرهمسرش، آنا مینویسد، از برادر آنا که سروگوشش جنبیده و دامن خود را به خیانت آلوده، شکایت میکند و از او میخواهد به مسکو برود. آنا به مسکو میرود تا برادرش را از خیانت و رابطهی نامتعارف با معلم فرانسوی بازدارد و برگرداند، اما ظاهرا فضای لغزنده، تعادل آنا را نیز به هم میزند. آنا در این سفر با «ورونسکی» افسرِ جوانِ جذاب آشنا میشود و پس از مدتی به او دلمیبندد. ورونسکی برای آنا تصویری ایدهآل از «آنچه میخواهد» و جبران نداشتههایش در زندگی مشترک است. حالا آنا از هر آنچه باور داشته بازمیگردد. این پریشانی و بههمپیچی تنها به باورها و مرزهای فکری و اخلاقی منحصر نمیماند و پس از پیوستن آندو به هم، دربهدری و مهاجرت اجباری را نیز به جان آنا و معشوقش میاندازد. آنا سختیهای مسیر را به جان میخرد و همراه با ورونسکی به ایتالیا میرود. او دوری از پسر خردسالش را نیز میپذیرد تا به عشقی که به آن باور دارد، پایبند باشد.
رمان Anna Karenina «آنا کارنینا» رمان پیچیدهای است که بیش از دوازده شخصیت اصلی دارد. موضوع رمان در مورد خیانت، ایمان، خانواده، جامعهی اشرافی روسیه، ازدواج، آرزو و زندگی روستایی است. داستان در مورد رابطهی خارج از ازدواج آنا با افسری جوان به نام ورونسکی است. این رابطه رسوایی زیادی برای هر دو به همراه میآورد و بیشتر موجب فروپاشی روابط و زندگی آنا میشود. یکی از اصلیترین مضامین رمان این است که: «هیچکس نمیتواند شادی خود را بر روی درد و رنج شخص دیگر بنا نهد.» به گفتهی بسیاری، شخصیت لوین در رمان درست مانند شخصیت اصلی تولستوی است. انگار که نویسنده عقاید خود را از زبان این شخصیت به مخاطب عرضه میکند. از طرفی نام تولستوی لییو است و نام خانوادگی روسی لوین هممعنا با لییو است. لوین از کیتی به همان روشی خواستگاری میکند که تولستوی از سوفیا (همسرش) خواستگاری کرده است. هماکنون تولستوی را به عنوان نویسندهای مشهور میشناسند؛ اما او در دوران خود یک مبدع بزرگ در زمینهی نویسندگی بود. استفاده از مونولوگ درونی امروز شاید امری عادی باشد؛ اما خود تولستوی برای اولین بار در رمان آناکارنینا از آن استفاده کرد. روشی که باعث میشود شخصیتها بدون واسطه در مورد افکار و احساسات خود صحبت کنند. نویسندههای پیشین مانند شکسپیر در نمایشنامهها از این روش استفاده میکردند؛ اما هیچگاه در رمانها از آن استفاده نشده بود. مونولوگ درونی باعث همدلی زیاد مخاطب با شخصیت میشود و باعث میشود از نزدیک انگیزههای شخص را درک کنیم.
قسمتی از کتاب:
“All happy families are alike; each unhappy family is unhappy in its own way.”
دربارهی نویسنده:
لِو نیکولایویچ تولستوی، نویسنده و فعال سیاسی-اجتماعی روس بود. اون به عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان روسیه شناخته شده و رمانهای معروف و مهمش، «آنا کارنینا» و «جنگ و صلح» از بهترینهای ادبیات داستانی جهان هستن.