توضیحات
خلاصهی کتاب:
مادر مورسو، شخصیت اصلی کتاب، فوت شده. مورسو از مرگ مادرش غمگینه، اما واکنش نسبتا متفاوتی نشون میده. آرومه. گریه نمیکنه و به زندگی عادی خودش ادامه میده. اون خارج از چهارچوبهای جامعه، برای خودش زندگی میکنه. شکلها و عرفهای کوچیک رو درهم میشکنه و صادقانه خودشه. همین باعث میشه پذیرفته نشه و سر از ماجراهایی دربیاره که فکرشون رو نمیکرد.
بیگانه، داستان غریبه بودنه. روایت کسی که به جرم وارد نشدن به بازیای که جامعه و مردم راه انداختن، حذف میشه.
قسمتی از کتاب:
Maman used to say that you can always find something to be happy about. In my prison, when the sky turned red and a new day slipped into my cell, I found out that she was right.
دربارهی نویسنده:
آلبر کامو، نویسنده و روزنامهنگار الجزایریه. فلسفهی کامو در تمام کارهاش -رمانها، داستانها و مقالهها- بروز کرده؛ فلسفهای که میگه زندگی پوچه، اما درست فهمیدن همین پوچیه که باعث میشه درست زندگی کنیم و راهمون رو پیدا کنیم. دنیای کامو، دنیای ابزوردیه که شما رو به زندگی کردن تشویق میکنه. به ادامه دادن، به دیدن و کشف کردن.
آلبر کامو در سال ۱۹۵۷ برندهی جایزه نوبل ادبی شد.
پست این کتاب در اینستاگرام هدویگ (روی آیدی زیر کلیک کنید):