توضیحات
خلاصهی کتاب:
رمان The Castle «قصر» با وقایع اسرارآمیزی آغاز میشود: کا. در آستانهٔ غروب به دهکده میرسد، در یک مهمانخانه، روستاییها مزاحم خوابش میشوند. گویا دهکده تحت فرمان یک قصر است. کا. برای اقامت در دهکده به اجازهٔ اربابی نیاز دارد و با حالتی گیج و خوابآلود حرفهای روستاییها را میشنود. بعد ادعا میکند گراف شخصاً او را بهعنوان مساح به دهکده فراخوانده است. صبح روز بعد کا. بهطرف قصر حرکت میکند، ولی به آن نمیرسد. برف میبارد، و جاده اگرچه «از قصر فاصله نمیگرفت، دستکم به آن نزدیک هم نمیشد». کا. خسته و بیرمق به مهمانخانه برمیگردد و آنجا با دو دستیار روبهرو میشود. دستیارها را قصر برای کمک به او در اختیارش گذاشته است. دستیارها به دلقک بیشباهت نیستند، از کار مساحی چیزی نمیدانند. پیکی به نام بارناباس برای کا. نامهای از کلام میآورد. کلام، یکی از کارمندهای برجستهٔ قصر است. در نامه آمده است: «همانطور که میدانید، شما برای خدمت در دستگاه اربابی پذیرفته شدهاید». در آن نامه، دهدار بهعنوان مافوق مستقیم کا. معرفی میشود. شب آغاز شده است. کا. که هنوز هم برای رسیدن به قصر تلاش میکند، سر از مهمانخانهٔ هِرِنهوف درمیآورد. و از اینجاست که داستان عجیب و شگفتانگیز قصر آغاز میشود.
قسمتی از کتاب:
“I dream of a grave, deep and narrow, where we could clasp each other in our arms as with clamps, and I would hide my face in you and you would hide your face in me, and nobody would ever see us any more”
دربارهی نویسنده:
فرانس کافکا، نویسندهی معروف آلمانیه. اون به خاطر فضای ابزورد، سرد و تاریک کارهاش به شهرت رسید اما در زندگی شخصی کاملا مقابل کارهاش قرار میگرفت. کارهای مهم کافکا بعد از مرگش به چاپ رسیدن چون فکر میکرد نوشتههاش به اندازهی کافی خوب نیستن؛ کافکا با همین طرز تفکر، ۹۰ درصد از کارهاش رو سوزوند.