توضیحات
خلاصهی کتاب:
یک خلبان تنها، با هواپیمای کوچیک و خرابش وسط بیابون گیر کرده. جیرهی آبش رو به پایانه و میترسه قبل از اینکه موفق به تعمیر کردن هواپیما بشه، بمیره. مشغول کاره که صدای شازده کوچولو رو میشنوه؛ پسربچهای که با بیخیالی میگه:«یه گوسفند برام بکش.» پسری که از گل سرخ و اخترکش دل کنده تا سفر کنه و بفهمه توی دنیا چه خبره. یک مسافر کوچولو، اما بزرگ. اونقدر بزرگ که نشه فراموشش کرد؛ هیچوقت.
قسمتی از کتاب:
All grown-ups were once children… but only few of them remember it.
دربارهی نویسنده:
آنتوان دو سنت اگزوپری، نویسنده و خلبان فرانسوی بود. اگزوپری بعد از مرگ، تبدیل به قهرمان ملی فرانسه شد.
پست این کتاب در اینستاگرام هدویگ (روی آیدی زیر کلیک کنید):