توضیحات
خلاصهی کتاب:
ریچل الكليه، از كار اخراج شده و هر روز سوار قطار خاصی میشه. هر روز از کنار خونههايى مى گذره که زمانی توی یکیشون زندگی میکرد. ريچل براى آدمهاى خونهها اسم مىذاره و توى ذهنش براشون قصه مىسازه.
همه چيز روال عادى و غمانگيز خودش رو داره تا زمانى كه زن جوانى كه ساكن يكى از خونهها بود، به قتل مىرسه. قتلى كه همه اون رو به ريچل نسبت مىدن، در صورتى كه ريچل هيچچيزى به ياد نمياره.
اما …
آيا مىشه به خاطر آورد؟
قسمتی از کتاب:
I have never understood how people can blithely disregard the damage they do by following their hearts.
دربارهی نویسنده:
پائولا هاوکینز نویسندهی انگلیسیه که به خاطر کتاب «دختری در قطار» به شهرت رسید.