توضیحات
خلاصهی کتاب:
قصه کتاب شیطان و خدا پیرامون مردی است که قصد دارد که شر و خیر را خود خواسته تجربه نماید. یعنی این مرد کاملاً با اختیار خود وارد دو مرحله بدی و خوبی میشود. و برای نیل به این دو صفت یا دو فععل میبایست دو الگو را در نظر داشته باشد و ابتدا شیطان را الگو بدی و پس از تجربه نمودن به خوبی روی میاورد که الگوش خداست. اما نکتهای که در این راه تجربه و به نتیجه میرسد پوچی مقصد است چه خوب و چه بد. چه شیطان و چه خدا هر دو انتخاب ازادانه بیهودگی است. و در جریان روای نمایشنامه شیطان و خدا ما با کارکتری روبرو هستیم به نام گوتس که زمان واقعه متعلق به زمان رنسانس است. انگاه که جدال دهقانان با زمینداران است. حال این سردار که شخصیت اصلی داستان است با دو مسیر نامبرده خود را میازماید. او که یک زنازاده است. پدرش یک دهقان بوده و مادرش یک اشرافزاده. حال او در جریان شیطان دست به تاراجزده و به دهقانان هم طبقه پدرش خیانت مینماید اما در پایان این تجربه به سمت خوبی رفته و طی دیدار با یک کشیش فکر میکند متحول شده و حال به سمت خوبی رفته و سعی در مقدس شدن دارد. اما در پایان میبیند هیجان او نه برای مردم که برای رسیدن بقدرت و جایگاه است.
قسمتی از کتاب:
Night is falling: at dusk, you must have good eyesight to be able to tell the Good Lord from the Devil.
دربارهی نویسنده:
ژان پل سارتر نویسنده، منتقد و اگزیستانسیالیست فرانسوی بود. اون برندهی جایزهی نوبل ادبی شد اما از گرفتنش سرباز زد.